مثل
مثل ،سخن کوتاه و مشهوری است که به قصه ای عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره می کند و جای توضیح بیشتر را می گیرد.
کلمه” مثل” عربی است و کلمه فارسی آن ” متل” است .
وقتی مثل گفتن صورت بی ادبانه پیدا کند آن را متلک می گویند .
البته ضرب المثل یک ترکیب عربی است به معنای مثل زدن .
در همه زبانهای دنیا ضرب المثل فراوان است .
بعضی از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .
هر قدر تاریخ تمدن ملتی درازتر باشد بیشتر حادثه در آن پیدا شده و مثل های بیشتری در آن وجود دارد..
● مثل ها چند نوعند ؟
عبارت مثل گاهی کوتاه است و در دو یا سه کلمه خلاصه می شود مانند (فیل و فنجان ) که می فهماند دو چیز از جهت کوچکی وبزرگی با هم تناسب ندارند . این مثل در اصل دارای ۵ کلمه بوده ( آب دادن فیل با فنجان ) ولی معمولا با همان دو کلمه به اصل مثل اشاره میکند. عبارت مثل گاهی دراز است مانند ( آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار را می کنند ولی ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم می شود ) چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه که از مس است کمتر است .
مثل گاه یک عبارت ساده است و گاه یک خط شعر
شتر در خواب بیند پنبه دانه
گهی لپ اپ خورد گه دانه دانه
● مثل ها از کجا می آیند ؟
بعضی از مثلها حاصل پندهای دانایان یا پیشوایان مذهبی یا تجربه های زندگی مردم است . اینگونه مثل ها را حکمت می نامند. بعضی گفتار اشخاص نامدار تاریخی یا عادی بوده که در موقع خاصی خیلی بجا و مناسب بوده و از بس به ذوق دیگران خوش آمده مشهور شده است. بسیاری از مثل ها نتیجه داستانی است ، خواه حقیقی یا افسانه ای باشد . در حالی که مردم از داستان اصلی آن ممکنست بی خبر باشند و یا ممکنست در هر شهری به صورتی نقل شود. بعضی از مثلها از یک قطعه شعر معروف گرفته شده است مانند، ( از ماست که بر ماست )که از شعر معروف ناصر خسرو گرفته شده است.
● مثل چه فایده دارد ؟
دانشمندان تاریخ و جامعه شناس در بررسی روحیات و اخلاق گذشتگان از مثل های جاری هر محلی استفاده می کنند. دانستن مثل ها گفتن و نوشتن را آسان می کند . چون این جمله ها کوتاه و زیباست و بر دل مینشیند و گفتگوی دراز را کوتاه می کند و اگر در جای خود استفاده شود اثر حرف بیشتر می شود
● مثل از دیدگاه منظور شناسی
منظور شناسی رشته ای است نوپا که از بطن دستور گشتاری- زایشی چامسکی بوجود آمد. منظور شناختی از دیدگاه زبانشناسان، هم جنبه های مربوط به بافت ساختاری زبان و هم اصول استفاده و فهم زبانی را دربر می گیرد. باید توجه داشت که این مقوله جایگاه مهمی دارد که شامل هویت افراد مشارکت کننده در گفتگو، پارامترهای زمانی و مکانی، عمل گفتار، باورها، دانش و مقاصد طرف های گفتگو در عمل گفتار و بسیاری چیزهای دیگر خواهد بود. گرایس (۱۹۷۵) زبان شناسی است که برای منظور مندی گفتار از چهار اصل همکاری نام برده است.
۱) مقوله کمیت
این مقوله به اطلاعاتی که از طرف گوینده باید داده شود ارتباط دارد که این اطلاع رسان نبایستی بیشتر از حد مورد نیاز باشد.
۲) مقوله کیفیت
یعنی اینکه چیزی را که می دانیم دروغ است یا برای آن شواهد کافی نداریم، نگوییم.
۳) مقوله ارتباط
تحت مقوله ارتباط او یک اصل رفتاری را قرار می دهد:” مربوط صحبت کنیم.”
۴) مقوله طریق
در گفتگو واضح باشیم یعنی از عبارات پوشیده و دارای ایهام پرهیز کنیم. خلاصه صحبت کنیم واز اطناب بیجا بپرهیزیم.
مردم از بچگی یاد گرفته اند که این اصول را رعایت کنند و ترک این عادات تلاش زیادی را می طلبد.
با این حال عدم رعایت این اصول بایستی به گونه ای باشد که از طرف شنونده قابل فهم باشد:
به عبارتی نقض اصول در چهار چوب همکاری انجام می گیرد.
شنونده می داند که گوینده مرتکب نقض اصلی گردیده ولی خواهد توانست منظور مندی گفته ای را کشف کند.
چون شنونده با توجه به بافت گفته، دانش زمینه و این واقعیت که اصول یاد شده در چهار چوب های خاصی قابل نقض هستند، منظور مندی گفتار را درک می نماید.
باید بخاطر داشت که اصل منظور مندی یک پدیده همگانی نیست و ممکن است افراد محدودیت های فرهنگی و موقعیتی نسبت به اصول و چهار چوب گرایس(Grice) پیدا کنند.
اشخاص غیر همزبان بدون اطلاعات فرهنگی کافی در باره کنایه ها و استعاره های زبان بیگانه عکس العمل لازم را نشان نمی دهند.
لیچ (۱۹۸۳) از زبانشناسانی است که اصل ادب را از حلقه های گمشده اصول همکاری می داند. یعنی از عباراتی استفاده کنیم که بیشتر مودب به حساب می آیند.
مثلا: در مقایسه این دو جمله، الف) ساکت باش. ب) کاشکی سکوت را رعایت می کردید.
عبارت دوم جنبه مثبتی داشته و بار منفی گفتار را به حداقل می رساند.
جملاتی که در زبان بکارگرفته می شوند حاکی از این هستند که در موقعیتهای مختلف انواع مختلف جمله را بکار می بریم ودر پاسخ به یک سوال هر چه گوینده مستقیم تر با شنونده صحبت کند کمتر مودب شمرده می شود و بالعکس هر چه غیر مستقیم تر مطلب را بیان کند، بیشتر مودب به شمار می آید.
“اگر بناست کسی را آزرده خاطرکنید، دست کم این کار را طوری انجام دهید که به طور آشکار با اصل ادب تضاد نداشته باشد، اما اجازه دهید که شنونده بطور غیر مستقیم با استفاده از منظور مندی به نقطه ناراحت کننده گفته شما برسد”.
گفته ای که جذاب باشد به گفته یکنواخت و قابل پیش بینی ترجیح دارد.
به همین خاطر است که گویندگان زبان با استفاده از ضرب المثل ها با این اصل جاذبه گفتگوی خود را از حالت عادی و یکنواخت خارج می کنند.
وقتی به کسی می گوییم مسئله را با رئیس اداره در میان بگذار، ” تا آهن گرم است باید کوفت”. کنایه از این است که تا شرایط مهیاست بایستی این کار را انجام داد.
با چنین سخنی گوینده اصول منظور مندی را کیفیت و طریق را نقض کرده است.
یعنی نه واقعا آهنی در کار است ونه این جمله در ظاهرا ارتباط مستقیمی با منظور اصلی گوینده دارد.
یا در ضرب المثل ” فقیر در جهنم نشسته است” .
کنایه از این است که شخص محتاج ممکن است برای رفع احتیاجات مالی خود دچار خطا یا گناهی شود. باز در این مثل اصل کیفیت یعنی حقیقت گویی رعایت نشده و جایگاه فقیران در جهنم نیست.
یا از نظر ظاهر فقر و جهنم با یگدیگر ارتباطی نمی توانند داشته باشند. وقتی از کسی بپرسند: “با دوستت همکاری و شراکت خود را آغاز کردید؟”
و او در جواب بگوید: ” دیگ شراکت نمی جوشد”، در این پاسخ تمامی چهار اصل منظورمندی نقض شده است.
از لحاظ کمیت، مطلب حاوی اطلاعات کافی نیست.
از لحاظ کیفیت، واقع امر بیان نشده و در شراکت دیگی وجود ندارد.
از لحاظ اصل ارتباط، جواب داده شده مربوط به نظر نمی رسد و اصل طریق، یعنی عدم وجود ایهام درگفتار نیز رعایت نشده است.
به خاطر داشته باشیم که زندگی ما سراسر پر از استعاره هایی است که همیشه دروغ نیستند بلکه به کمک مقوله معنا شناختی، شنونده می تواند این جملات را تشخیص بدهد و تفسیر نماید.
مطالعه این که ما با جملات خود چه کاری انجام می دهیم، مطالعه کنش های گفتار را تشکیل می دهند.
به یاد داشته باشیم که بافت یک گفته در تفسیر آن اهمیت فراوان دارد.
بعنوان مثال گفتن جمله” اگر نخوردیم نون گندم اما دیدیم دست مردم” بسته به اینکه گوینده در چه موقعیتی نسبت به شنونده قرار دارد، می تواند بیان یک خبر، یا کنایه و لحن طنعه آمیز باشد.
آنچه در جمع بندی می توان مطرح کرد این است که گوینده در اکثر موارد می کوشد با نقض بعضی از اصول منظور مندی به تنوع گفتاری خود افزوده و ضمنا با گفتار غیر مستقیم خود از بار منفی مطلب بکاهد.
متل (قصه)
مَتَل به قصههای کوتاه سرگرمکننده با مضامین لطیف و آموزنده گفته میشود که تمام یا قسمتی از آن قافیهدار، شعرگونه یا مانند بحر طویل باشد. قهرمان متلها اغلب حیوانات، ولی گاهی انسانها یا مظاهر طبیعت هستند.[۱]
امروزه متل به داستانهای منظوم کودکانه گفته میشود. معمولاً مصرعهای متل کوتاه است. دویدم و دویدم[۲] و اتل متل توتوله از متلهای معروف فارسی است.
نمونهای از متلهای فارسی
یکی بود یکی نبود
یکی بود، یکی نبود
در خونمون گودالی بود
پشه چادر زده بود
تو چادر نشسته بود
گربه عطاری میکرد
موشه بقالی میکرد
شتره نمدمالی میکرد
فیل اومد نگاه کنه
افتاد و دندونش شکست
گفت چی کنم چی نکنم
رومو به دروازه کنم
صدای بزغاله کنم
گنجشک آشی مشی (متل کازرونی)
یه گنجشک (گنجشک آشی مشی)تو صحرا داشت دونه جمع میکرد،
یه خار رفت تو پاش. آ گنجیشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه دکان نونوائی،
خار را داد به نونوا و به اش گفت:
میرم مسجد نماز کنم پیش خدا نیاز کنم
عقدهٔ دل رو واز کنم،
خارمو به هیچ کی ندی ها و رفت به مسجد…
قصه قدیمی آقا کوزه،
یک متل آذربایجانی
یکی بود، یکی نبود.
در افسانه ها و فرهنگ توده مردم آمدست؛
یه کوزه ئی بود.
یه روز صبح سرپوششو گذاشت و راه افتاد بره شیره دزدی.
رفت و رفت و رفت …
تا تو راه رسید به یه کژدم.
کژدم ازش پرسید: کوزه، کجا؟
کوزه گفت: زهرمار و کوزه، درد و کوزه …
بگو آقا کوزه! کژدم گفت…
لیلی حوضک شعر-متلهای قدیمی است
که در هر منطقه به طور متفاوتی روایت میشود.
لیلی، لیلی حوضک
گنجیشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این یکی درش اورد
این یکی آبش داد
این یکی نونش داد
این یکی گفت: کی هلش داد؟
این یکی گفت: منِ منِ کله گنده
متل خره خراطی میکرد (متل یزدی)
یک روزی بود و روزگاری،
پشت خونه ما یک گودالی،
موش ماسوره میکرد،
بچه موش ناله میکرد،
شتر نمد مالی میکرد،
خره خراطی میکرد،
گاو گو بازی میکرد،
اسب عصاری میکرد،
فیل اومد سیل و تماشا،
پاش لیزید و افتاد تو چا،
گفت: چه کنم،
چاره کنم،
نیم من گوش قلیه کنم،…
دختر دارم انار و به برگرفته از کتاب جم جمک برگ خزون (ثمینه باغچه بان)
دختر دارم انار و به !
چادر زده کنار ده،
به کس کسونش نمیدم،
به همه کسونش نمیدم،
به راه دورش نمیدم،
به مرد پیرش نمیدم،
به بی سوادش نمیدم،
به کسی میدم که کس باشه،
بنده قباش اطلس باشه،
سیصد تومن کیسش باشه!
روزی باشه…
متل مرغ زرد پا کوتاه (ترانه مسجد سلیمان)
آهای آهای آب اومد کدوم آب؟
همون آب که تش خاموش کرد.
کدوم تش؟
همون تش که چوب روشن کرد.
کدوم چوب؟
همون چوب که پشت در بود.
کدوم در؟
همون در که شب نبستی.
کدوم شب؟
همون شب که خرسه اومد.
کدوم خرس؟
همون خرس که مرغه رو برد.
کدوم مرغ؟
همون مرغ زرد پا…
متل دویدم و دویدم (روایت تهرانی) بازآفرینی محمدهادی محمدی
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
دوتا خاتونی دیدم
یکیش به من نون داد
یکیش به من آب داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به صحرا
صحرا به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیر و دادم به بقال
بقال به من مویز داد
مویز و دادم…
متل ای داد و بیداد ای داد و بیداد!
تخمه بو می داد.
به همه می داد،
به من نمی داد،
وقتی که می داد،
مغزشُ می خورد،
پوستاشو می داد!
منم تخمه مو،
وقتی بو بدم،
به او نمیدم،
اگرم بدم، پوستاشو میدم!
پوستاشو میدم!
متلهای دیگر را در ادامه بخوانید متل خره خراطی میکرد (متل یزدی) متل دویدم و…
متل جمجمک برگ خزون از افسانه شعباننژاد
جمجمک برگ خزون
مادرم زینت خاتون،
گیس داره قد کمون،
از کمون بلندتره،
از شبق مشکی تر،
گیس اون شونه می خواد،
شونه فیروزه میخواد،
حمام سی روزه میخواد،
هاجستم و واجستم،
تو حوض نقره جستم،
نقره نمکدونم شد،
هاجری به قربونم شد!
از کتاب «گرپ گرپ»،…
اقتباس:https://vista.ir/
تدوین:مینو غفوری ساداتیه
تلفن:0933087433868